اشاره: جامعهای که به اصول «دیالوگ» پایبند است و فرهنگ مونولوگ در ساحت اجتماعی و ساختار تاریخی آن حضور کمرنگی دارد اغلب نسل پرسشگرتر و مطالبهگرتری را تربیت میکند و به تبع این زیست پرسشگرانه، تفکّر نقّادانه هم در آن جامعه ریشههای عمیقتری میگیرد. به این اعتبار، میتوان گفت؛ «دیالوگ»، «زیست پرسشگرانه» و «تفکّر نقّاد» سه مولفهای هستند که بر هم تأثیر و تأثّر متقابل دارند. برای بررسی این موضوع در جامعه ایران با دکتر سیامک زند رضوی، جامعهشناس مردممدار، به گفتوگو نشستیم. او که تحقیقاتش در همین زمینه را در قالب کتابی با عنوان «فرصتی برای پرسشگرانه زیستن» گردآوری کرده است در اینباره نگاهی قابل تامل دارد. زند رضوی معتقد است «فرهنگ پدرسالار» عمدهترین مانع در راه شکلگیری تفکر نقادانه و روحیهی پرسشگرانه است و با توجه به اینکه چنین فرهنگی در جامعه ما چند دهه است که در حال عقبنشینی است نسل امروز جامعه ایرانی از هر زمان دیگری، دارای زیست پرسشگرانه و برخوردار از تفکر نقادانه بیشتری است و این امری مبارک و پیشبرنده برای جامعه ایرانی است.
جناب دکتر زند رضوی، برای اینکه «فرهنگ دیالوگ» و «گفت وشنود مؤثّر» در یک جامعه نهادینه شود لازم است که افراد برخوردار از چه ویژگیهایی باشند؟
حداقل ۷ اصل اساسی را باید مدنظر داشت تا دیالوگ و گفتوگو برقرار شود:
نخست اینکه، برای شخص طرف گفتوگویمان، حرمت قائل شویم.
دوم، از دل سخن بگوییم؛ اگر خانواده، نظام آموزشی، ساختارهای اداری و اجتماعی و نظام قدرت در یک جامعه، مانعی برای از دل سخن گفتن ما باشند فرایند دیالوگ مختل خواهد شد.
سوم، برای برقراری دیالوگ باید جویا و کنجکاو باشیم؛ به این معنا که، ببینیم ایدهای که با آن مخالف هستیم از کجا آمده و چرا و چگونه دیگری متفاوت از ما میاندیشد. در واقع باید مسلط به بینش جامعهشناسانه شد تا بتوانیم بسترهای فکری افراد مختلف را درک و فهم کنیم.
چهارم، برای یادگیری ارزش قائل شویم؛ تاجایی که حاضر باشیم حتی از مخالف خود هم بیاموزیم.
پنجم، بدون پیشفرض و قضاوت پیشینی با دیگری برخورد کنیم و او را به عنوان یک انسان و نه یک نمونه بشنویم.
ششم، بتوانیم شنونده خوبی باشیم؛ برای برقراری دیالوگ درست و گفتوگو مؤثر باید یاد بگیریم که ابتدا شنونده کاملی باشیم.
هفتم، هدف ما از دیالوگ باید «رسیدن به فهم مشترک» باشد. اگر قرار باشد در یک دیالوگ به دنبال برنده و بازنده و نتیجهگیری سریع باشیم قادر به برقراری دیالوگ نخواهیم بود بنابراین باید در همه احوال صبور باشیم.
فرهنگ دیالوگ در چه بستر یا جامعهای سختتر ریشه میگیرد؟
در جوامعی که «فرهنگ پدرسالاری» حضور پررنگی دارد اغلب فرهنگ دیالوگ بهخوبی نهادینه نمیشود؛ فرهنگ پدرسالار مانعی جدّی برای رشد جامعهای تعاملی است.
این روزها از سوی برخی جامعهشناسان و تحلیلگران اجتماعی با این اظهارنظر مواجه میشویم که «جامعهی ما جامعهی پرسشگری نیست»؛ میدانیم شما تحقیقاتی پیرامون این موضوع داشتهاید؛ به این اعتبار، میخواهیم بدانیم آیا طبق تحقیقاتتان با چنین گزارهای موافق هستید؟
قطعاً با چنین اظهارنظری همرأی نیستم؛ اتفاقاً بر این باورم که نسل جوان ما کاملاً یک نسل پرسشگر و به تبع، مطالبهگر است.
اساساً «زیست پرسشگرانه» چیست و چه ویژگیهایی دارد؟
«پرسشگری» یک ویژگی انسانی است. اساساً هر انسانی با سه ویژگی «کنجکاوی»، «خلاقیت» و «پرسشگری» متولد میشود که تشخص انسانی او را میسازد. از همین رو است که کودکان مدام از «چیستی» و «چرایی» میپرسند.
چه عواملی میتواند روی این ویژگی ذاتی انسان تاثیر بگذارد و او را به انسانی بدون پرسش بدل کند؟
ساختارهای قدرت غیر پاسخگو از جمله ساختار پدرسالارانه یکی از علتهای اساسی میتواند باشد. با وجود اینکه، در جوامع امروزی این فرهنگ عقبنشینیهایی کرده است، اما هنوز هم، رگههایی از نفوذ و قدرت آن را میشود در همهی جوامع و در همهی طبقات اجتماعی ردیابی کرد؛ بسته به اینکه آن جامعه چقدر شهری یا روستایی باشد یا اینکه چقدر ساختارهای مدرن جایگزین ساختارهای سنتیاش شده باشد و... این امر میتواند جلوه گریهای متفاوتی داشته باشد.
سیستم پدرسالارانه چطور میتواند روحیه پرسشگری انسان را تحتالشاع قرار دهد و آن را تضعیف کند؟
سیستم پدرسالارانه «فرهنگ دیالوگ» را به رسمیت نمیشناسد و مبتنی بر مونولوگ است. به این معنا که در یک خانوادهی پدرسالار، بزرگ خانواده (پدر یا در مواردی حتی مادر یا مادربزرگ یا...) تصمیم میگیرد و حرف و نظر او برای دیگر اعضای خانواده لازمالاجرا میشود. این نگاه سلسله مراتبی و از بالا به پایین، پرسشگری را برنمیتابد. بنابراین کودکی که در چنین بستری پرورش مییابد اولین ضربه را میبیند.
نظام آموزشی چقدر میتواند تقویتکننده یا تضعیفگر روحیهی پرسشگری باشد؟
نقش نظام آموزشی بویژه در سطح مدارس در پرسشگرانه زیستن کودک غیرقابل انکار است. وقتی تشخص کودکان در روند آموزش مدارس انکار شود روحیهی پرسشگری در آنان تضعیف میشود. کودک وقتی با یکسری متون درسی یکسان و مشابه مواجه میشود که با تجربهی زیستهی او تا آن سن؛ به لحاظ زبان مادری، فرهنگی و سنتها و وضعیت سکونتش در شهر یا روستا و... همخوانی ندارد در اینجاست که آسیب به او وارد میشود و فرهنگ دیالوگ در او ریشه نمیگیرد. همانند نظام پدرسالار، در نظام آموزشی یکطرفه که اصطلاحاً «آموزش بانکی» گفته میشود؛ کودکان همچون قلکی فرض میشوند که باید اطلاعاتی در آنان ذخیره شود و سپس در جلسات امتحان، از آنان پس گرفته شود. بنابراین پرسشگری در «آموزش بانکی» هم جایگاه و شأنیتی ندارد.
آیا امروزه با وجود فضای مجازی و چرخش اطلاعات در بستر اینترنت، این روند دچار تغییر تحول نشده است؟
کاملاً درست است. با وجود نظام پدرسالار در خانواده و نظام آموزشی یکطرفه در مدارس، اما امروزه به دلیل اینکه نسل جوان جامعه، به منابع اطلاعاتی متعددی در شبکههای مجازی و رسانههای جدید دسترسی دارند برایشان این امکان فراهم شده است که پاسخ پرسشهایشان را در فضاهای دیگری به غیر از خانه و مدرسه یا والدین و معلم جستوجو کنند.
به همین دلیل است که معتقدم که جامعهی امروز ما اتفاقاً جامعهی بسیار پرسشگری است؛ علیرغم اینکه ساختارهای خانواده و نظام آموزشی مجالی برای بروز این پرسشگری نباشند اما این روحیه در نسل امروز بیش از پیش بروز دارد؛ چرا که بواسطه وسایل ارتباطی، انحصار اطلاعات از ساختار قدرت خارج شده است. به این معنا که در گذشته، اطلاعات تنها منحصر به کتابها و دانش تنها نزد معلم، استاد یا والدین بود؛ اما اکنون نسل جدید دانشآموزان و دانشجویان از طرق مختلف به اطلاعات دسترسی پیدا میکنند و حتی از معلمان و استادان خود هم پیشی میگیرند؛ هم به لحاظ بینش، هم به لحاظ اطلاعات و هم از نظر روششناسی در آن رشتهی علمی از استادان خود جلو میافتند و به همین دلیل هم بسیار پرسشگر و منتقد میشوند.
حال که معتقدید جوانان و نسل امروز ما بیش از هر برههی دیگری برخوردار از روحیهی پرسشگری است؛ ارزیابیتان از وضعیت «تفکر نقادانه» در جامعهی ما چگونه است؟
در دنیای امروز همانطور که روحیهی پرسشگری افزایش یافته است نگاه نقادانه هم بیشتر شده است؛ چرا که خواسته و ناخواسته در درون بسیاری از پرسشها نقدی به یک واقعیت تعبیه شده است. بر این باورم نسل جوان ما کاملاً یک نسل پرسشگر و نقّاد است. به طور طبیعی همیشه والدین مورد نقد فرزندانشان قرار گرفتهاند. به همین دلیل هم هست که در تاریخ بشر همیشه تفاوت نسلی وجود داشته و تغییرات ممکن شده است. اما امروزه، این مسأله شتاب بیشتری گرفته است. این امر به تغییرات نهاد خانواده هم بازمیگردد. به این معنا که در خانوادهی امروزی، مادران استقلال مالی و شغلی و اجتماعی بیشتری یافتهاند و به تبع در محیط خانه و خانواده هم تأثیرگذاری بیشتری دارند. چنین مادرانی اغلب اجازهی نقد بیشتری هم به فرزندان خود میدهند. زیرا که به لحاظ تاریخی در گروه بیقدرتان بودهاند. اما پدران معمولاً در این بین نقش کمرنگتری در نقدپذیرکردن کودکانشان دارند.
با اینکه معتقدید نسل جدید پرسشگرتر شده و از تفکّر نقّادانهی بیشتری هم برخوردار است چرا ظهور و بروزش را در جامعه هنوز کم میبینیم؟
در پاسخ به این پرسشتان باید گفت؛ نباید همهی جامعه را یک کل یکپارچه دید؛ بسته به اینکه، جامعه شهری یا روستایی باشد یا از چه خرده فرهنگیهایی تشکیل شده باشد مسألهی پرسشگری و تفکّر نقّادانه در نسل جوان آن جامعه فرق خواهد کرد.
اما اینکه چرا این روحیهی پرسشگری و نقادی نسل جوان در ساختار و بسترهای اجتماعی ظهور و بروز کمتری پیدا میکند شاید عمدهترین دلیلش این باشد که از یک طرف، به لحاظ تاریخی فرهنگ مونولوگ و پدرسالار داشتهایم هرچند که اکنون چند دهه است این فرهنگ در جامعهی ما عقبنشینی کرده است؛ اما هنوز رگههایی از آن را در سطوحی از جامعه شاهد هستیم و از سوی دیگر، فرهنگ دیالوگ در جامعهی ما ضعیف است. «دیالوگ» در بسترهای خانوادگی، آموزشی، اداری، اجتماعی و... کم اتفاق میافتد؛ یا اجازهاش داده نمیشود یا اگر هم چنین بستری فراهم باشد به اصول هفتگانه دیالوگ که در ابتدای بحثم اشاره کردم آگاه نیستیم و این خود مانعی برای شکلگیری فرایند دیالوگ در جامعهی ما میشود.
برای اینکه فرهنگ دیالوگ در جامعهای قوت بگیرد باید افراد بتوانند در نهاد خانواده، مدرسه و دانشگاه و نهادهای اجتماعی و اداری خود دیالوگ را تمرین کنند. به همین دلیل، من اکنون از فضای به وجود آمده در کلابهاوس بسیار خشنودم؛ در این فضا، یاد میگیریم همزمان که متفاوت از یکدیگر میاندیشیم اما حق برابر برای اعلام ایدههایمان داریم و میتوانیم از نظراتمان دفاع کنیم بدون اینکه مورد قضاوت قرار بگیریم و اگر نقد منصفانه هم شنیدیم آن را بپذیریم. در فضای کلابهاوس افراد میتوانند دیالوگ را به طور دائم در جمع و با حضور «خرد جمعی» تمرین کنند و فرهنگ دیالوگ را هرچه بیشتر در جامعهی ما جا بیندازند.
نظرات
بدوننام
24 خرداد 1400 - 09:34موضوع بسیار بەجایی است. ما نیازمند گفتوگو و تفکر نقادانە و مطالبهگری هستیم. اهل سنت ما نیز به تبع جامعەی مونولوگ ایرانی، متأسفانە توانایی گفتوگو را ندارد و به همین علت، بسیار آسان دچار تکروی و واگویی و تکمحوری میشود. فقه سیاسی اهل سنت بنا به قرآن، تأکید بر شوری و خرد جمعی است. پس از وفات پیامبر سلام و درود خدا بر او باد، امور مسلمانان باید بر اساس شوری انجام شود. اساسا شوری در امور مورد اختلاف و سرنوشتساز در جامعەی مسلمانان صورت میگیرد و از طریق گفتوگوی برابر بدون خودبرتربینی و خودشیفتگی بصورت یکسان باید انجام پذیرد. متأسفانە در همین جریان انتخابات، تشتت و تفرق بیش از پیش و خودمحوری یک جهت که خودخواندە خود را نمایندەی اهل سنت ایران میخواند، مهر تأییدی بر فردمحوری، محافظهكاری، کمرشدی، خودشیفتگی فردی و جمعی و فقدان مدارا و دگرناپذیری در این گروه بود. اتقوا الله فی امور الدین والعباد ایها السادات!